کد مطلب:28638 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:152

تسلّط یاران امام بر آب












2448. الأخبار الطّوال:عراقیان آن روز و شب را بی آب به سر بردند، مگر غلامانی كه دو فرسنگ راه پیموده، به سوی بیشه زار رفته، آب برگرفته بودند. پس علی علیه السلام را اندوهی سخت فرا گرفت و از مصیبت تشنگی ایشان سینه اش تنگ شد. سپس اشعث بن قیس نزد وی آمد و گفت:ای امیر مؤمنان! آیا در حالی كه تو در میان مایی و شمشیرهامان با ماست، آن سپاه آب را بر ما می بندند؟ بگذار من به سوی آب، پیشروی كنم. به خدا سوگند، زنده باز نمی گردم [ مگر آن كه آب بیاورم]. به اَشتر نیز فرمان ده كه با سوارانش به من بپیوندد.

علی علیه السلام به او گفت:«به آنچه در نظر داری، عمل كن».

صبحگاهان، اشعث به سوی ابو اعور پیشروی كرد. آن گاه درگیر شدند. اشتر و اشعث، دلاورانه با ایشان جنگیدند تا اعور و یارانش را از سرچشمه راندند و آب، از آنِ ایشان شد.[1].

2449. وقعة صِفّین - به نقل از زید بن حسین -:اشعث، بر عمرو بن عاص بانگ زد و گفت:وای بر تو ای فرزند عاص! آب را بر ما بگشا. به خدا سوگند، اگر چنین نكنی، ما و شما را شمشیرها در [ میان] می گیرند.

عمرو گفت:به خدا سوگند، آب را نمی گشاییم تا شمشیرها ما و شما را در [ میان ]گیرند. آن گاه، پروردگار ما گواه خواهد بود كه كدام یك، امروز پایدارتریم.

پس اشعث و اشتر و دیده وران سپاه علی علیه السلام به زیر آمدند و همراهِ ایشان دوازده هزار تن سرازیر شدند و بر عمرو و شامیانِ همراهش یورش آوردند و از آب دورشان كردند، چندان كه سُمِ اسبان سپاه علی علیه السلام در آب جای گرفت.[2].

2450. الكامل فی التّاریخ - پس از بیان آن كه امام علیه السلام، صعصعه را به سوی معاویه فرستاد تا درباره سرچشمه آب با وی گفتگو كند -:پس صعصعه باز گشت و او را از آنچه گذشت و از این كه معاویه اعلان نظرش را به آینده وا نهاد، خبر داد و [ نیز از این كه] معاویه، سواران را به سوی ابو اعور فرستاد تا [ همچنان] آب را بر سپاه علی علیه السلام بسته نگاه دارند.

چون علی علیه السلام این سخن بشنید، گفت:«بر سرِ آب با ایشان بجنگید».

اشعث بن قیس كِندی گفت:من به سوی آنان روانه می شوم.

پس سویشان روان گشت. آن گاه كه به ایشان نزدیك شدند، به جانبشان تاختند و تیر افكندند. پس از ساعتی تیرافكنی، نیزه ها را پرتاب كردند و سپس به شمشیر دست بردند و چندی جنگیدند.

معاویه، یزید بن اسد بِجلی قَسری، جدّ خالد بن عبد اللَّه قَسری را با سواران به سوی ابو اعور روان كرد و آنان به راه افتادند.

علی [ نیز] شَبَثِ بن رِبعی ریاحی را فرستاد و [ بدین سان] جنگ شدّت گرفت.

آن گاه، معاویه، عمرو بن عاص را با سپاهی بسیار روانه كرد و او به یاری ابو اعور و یزید بن اسد شتافت.

علی علیه السلام [ نیز] اشتر را با سپاهی گران گسیل داشت و او به یاری اشعث و شبث روان شد و [ بیش از پیش ]جنگ شدّت یافت.

عبد اللَّه بن عوف اَزْدی احمری [ به گاه رجز خواندن، می]گفت:

آبِ رونده فرات را برای ما بگشایید

یا برابرِ لشكر انبوه ما مقاومت كنید.

هر سالار جانبازی، جانش را به فروش نهاده

و با نیزه تازنده اش هجوم آورده است.

با یورش های پیاپی، سرهای بسیاری از دشمنان را جدا می كند

و جز از خدای یگانه چیره، پروا ندارد.

و با سپاه شام جنگیدند تا آن گاه كه آب به رویشان گشوده شد و در دست یاران علی علیه السلام افتاد.[3].

2451. وقعة صِفّین - به نقل از صعصعة بن صُوحان -:اشتر در آن كارزار، هفت تن را كُشت... نخستین كسی از شامیان كه در آن نبرد، به دست اشتر كشته شد، مردی بود به نام صالح بن فیروز كه به دلاوری زبانزد بود... پس اشتر به نبردِ او آمد... و با نیزه بر وی یورش برد و هلاكش ساخت و پشتش را درید و آن گاه به جای خویش بازگشت.

سپس جنگاوری دیگر از شه سواران شامی به نام مالك بن ادهم سلمانی به میدانِ اشتر آمد... پس بر او یورش آورد و چون به وی نزدیك شد، اشتر بر روی اسب، خود را كنار كشید و درپیچید.

سرنیزه[ ی آن مرد شامی] به جنبش درآمد، امّا خطا رفت و به اشتر نخورد. آن گاه، اشتر بر اسب خویش راست نشست و با نیزه بر وی هجوم آورد... و هلاكش كرد. سپس شه سواری دیگر به نام ریاح بن عتیك پیش آمد... اشتر روی به جانب او نهاد... و بر وی هجوم برد و به قتلش رسانید.

آن گاه، دیگر تكْ سواری با نام ابراهیم بن وضّاح به نبردِ اشتر آمد... اشتر به میدانِ وی رفت... و او را كشت.

از آن پس، شه سواری دیگر به نام زامل بن عتیك حِزامی - كه از پرچمداران بود -، پیش آمد و به اشتر یورش آورد... و نیزه اش را بر جایی از زره او فرو بُرد و از اسبش فرو افكند، ولی نتوانست او را بكشد. سپس اشتر، پیاده به او حمله بُرد و اسبش را به شمشیر پِی كرد... و در حالی كه هر دو پیاده بودند، وی را با شمشیر بزد.

سپس سواری به نام اَجْلَح، از نام آوران و شه سواران عرب، سوار بر اسبی به اسم «لاحق»، به سوی اشتر یورش آورد. هنگامی كه اشتر رویاروی او شد، اجلح را هماورد شدن با وی ناخوش آمد، امّا شرم ورزید كه بازگردد. پس به سوی اشتر رفت... و اشتر به او هجوم برد... و او را بزد.

آن گاه، محمّد بن روضه - كه به عراقیان سخت ضربه زده بود -، به میدانِ اشتر آمد. اشتر بر او حمله برد... سپس او را بزد و بكشت.

از آن پس، اشتر شمشیرزنان به سوی انبوه لشكر شام حمله بُرد تا شامیان را از آب به عقب راند.[4].

2452. شرح نهج البلاغة:سپاه معاویه آب را از علی علیه السلام بازداشته، بر سرچشمه فرات مسلّط شدند و سرانِ شام به معاویه گفتند:آنان را از تشنگی بكُش، همان سان كه ایشان، عثمان را تشنه لب كشتند.

آن گاه، علی علیه السلام و یارانش از ایشان خواستند كه آب را بر آنان بگشایند. گفتند:نه. به خدا سوگند، قطره ای آب [ نخواهیمت داد ]تا تشنه لب بمیری، همان گونه كه [ عثمان] ابن عفّان مُرد.

چون [ علی علیه السلام] بدید كه مرگِ حتمی در پیش است، سپاهش را پیش كشید و به سپاهیان معاویه سخت یورش برد و پس از كشتاری وحشتناك كه در آن، سرها و دست ها[ ی بسیار] فرو افتاد، ایشان را از پایگاه هاشان دور كرد و آب را از آنان ستاند، به گونه ای كه سپاه معاویه در بیابان قرار گرفت و از آب، دور افتاد.[5].









    1. الأخبار الطوال:168.
    2. وقعة صفّین:167 و ص 170، بحار الأنوار:442/32، شرح نهج البلاغة:324/3.
    3. الكامل فی التاریخ:364/2، تاریخ الطبری:569/4. نیز، ر. ك:الفتوح:13 - 9/3.
    4. وقعة صفّین:179 - 174، المناقب:218 - 216.
    5. شرح نهج البلاغة:23/1، ینابیع المودّة:450/1، بحار الأنوار:145/41.